سخت است که دور از رخ دلدار بمیرم / از حسرت گل در صف گلزار بمیرم
درد است مرا ، کز غم هجران تو دلبر / باشی تو طبیب و من بیمار بمیرم . . .





گلهای بهشت سایبانت / یک دسته ستاره ارمغانت
یک باغ از گلهای نرگس / تقدیم وجود مهربانت . . .





تو کی هستی که همه فکر و خیالم شده تو / تو شدی زندگی من ، همه یادم شده تو
یاد تو در خاطراتم وقتی پیدا می شود / می رود دنیا ز یادم چون که یادم شده تو . . .





دستم از دستت جداست / این تمام ماجراست
دلخوشم شاید بیایی / فردا هم روز خداست . . .





خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان / باید از جان بگذرد هرکه شود عاشقشان
روز اول که سرشتند ز خاکی گلشان / سنگی اندر گلشان بود ، همان شد دلشان . . .





قاصدک شعر مرا از بر کن برو آن گوشه ی باغ سمت آن نرگس مست
و بخوان در گوشش و بگو باور کن ، یک نفر یاد تو را دمی از دل نبرد . . .





یادت باشه زیر گنبد کبود / تو بودی و من و کلی آدمای حسود
تقصیر همون حسوداست که حالا / هستی ما شده یکی بود یکی نبود . . .





تا نرفتی به سفر ، همسفری پیدا کن / تا نبستی ز جهان دیده ، بری پیدا کن
به مثل هست بشر صید و جهانش چو قفس / بهر پرواز ، بر و بال و پری پیدا کن . . .





بی شک آسمان خدا با این همه ستاره یک تیم برنده است . . .





ببندم شال و میپوشم قدک را / بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریا ها سراسر / بشویم هر دو دست بی نمک را . . .





در ماه مهر بادهای پاییزی بی مهری را با برگ درختان آغاز میکنند . . .





آن قدر عشق تو دارم که اگر آه کشم / ز لبم بوی کباب جگرم میآید !





من یک نامه عاشقانه ام ، بازم کن / محتاج کمی نوازشم ، یارم باش
هر قدر که سکه ای سیاهم ای دوست / در قلک سینه ات پس اندازم کن . . .





شیرین تر از عسل هم میتوان آفرید اما به شرط آنکه من آن زنبور سرباز دل باخته باشم
و تو آن تنها گلی که نصیب من شده است . . .





دل به صدایی که مگر در تو رسد / ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد . . .





من آن ابرم که میخواهد ببارد / دل تنگم هوتی گریه دارد
دل تنگم غریب این در و دشت / نمیداند کجا سر میگذارد . . .





شاید آن روز که رفتم یاد تنهایی کنی / من همان تنهایی ام ، یادت نره یادم کنی . . .





مژه بر هم مزن ای دوست که بادم ببرد / چون سبک تر شده ام ، از پر کاهی ز غمت . . .





گر ز جهان بگذرم از تو نخواهم گذشت / سر رود از پیکرم از تو نخواهم گذشت
مردمک چشم من نقش تو بر خود گرفت / ور همه جا بنگرم از تو نخواهم گذشت . . .





مهربانی نقش هر نقاش نیست / هر که نقشی را کشید نقاش نیست
نقش را نقاش معنا میدهد / مهربانی نقش یار است حیف که یار نقاش نیست . . .





پای من خسته از این رفتن بود / فصه ام قصه دل کندن بود
دل که دادم به یارم دیدم / راهش افسوس جدا از من بود . . .
نظرات شما عزیزان: